با پیروزی انقلاب اسلامی ورای شاکله ظاهری نظام، چارچوبی با عنوان جامعه ولایتی ایجاد شد که بر همه ابعاد نظام سایه می انداخت. چارچوبی که ضامن بقاء و تداوم انقلاب بود و مانعی بر سر بسیاری از نقش آفرینی های دشمنان. در واقع عملکرد و اثر گذاری در سطح ملی ایجاد یک جامعه ولایی قدرتمند است که از سه ضلع امت ولایی و ولایتمدار، رهبری ولایی و مکتب ولایی تشکیل می شود.\xa0جامعه ولایی در سطح نخست خود بر مکتبی مبتنی است که در آموزه های اسلام ریشه دارد. رهبر ولایی در سطح بعد مبتنی بر آموزه های این مکتب جایگاه خود را باز می یابد و در نهایت در سطح آخر رهبری امت که امت ولایی را سامان می دهد و هدایت می کند. این سه ضلع در جامعه ولایی نقش کلیدی ایفا می کند.
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، از آنجا که بر حسب ظاهر انقلاب اسلامی در کشور ایران و در داخل مرزهای جغرافیایی آن صورت پذیرفته است به طور طبیعی و قهری در گام نخست می توان آثار عینی آن را در این سطح جست وجو کرد. ناسازگاری انقلاب اسلامی با فضای حاکم بر جهان آن روز را از دو سو می توان شکافت. نخست چارچوب تحلیل های آکادمیکی است که برای انقلاب ها و سیر تاریخ وجود داشت و انقلاب اسلامی خط بطلانی بود در همه آنها و دیگر، پارادایم ضد دینی آن روز است که انقلاب اسلامی نه تنها بر علیه آن شورید بلکه پارادایم حکومت ولایی را به عنوان جایگزین آن مورد توجه قرار داد.
نقطه آغاز جدایی بشر عصر مدرن از دین را باید در دوران رنسانس جست وجو کرد. آنجا که لوتر علیه تعلیمات کلیسا شورید و آنجا که کم کم عقل خودبنیاد بشری جای تمام داده های وحیانی را گرفت. خدا کم کم بازنشسته شد و پاپ نیز کلیسانشین تا مدار زندگی بشر فارغ از آسمان رقم بخورد. اوج جدال با خدا و حاکمیت الهی را شاید بتوان در سخنان نیچه جست؛ آنجا که تصریح می کند «خدا مُرد!». در فضایی که تمدن مدرن و لوازم آن در تمام جوانب زندگی بشر عصر جدید سایه افکنده بود، انقلاب اسلامی ظهور دوباره سنت بود که به مصاف راسیونالیسم افراطی غربی می رفت و پنجه در پنجه مدرنیته می انداخت. انقلاب اسلامی معتقد بود نه تنها می توان بلکه می بایست زندگی را بر مدار داده های وحیانی اداره کرد و اساساً حق حاکمیت از آن خداست.
نظامی که از نظر شکل و محتوا یک پدیده بود