هر سحر با دامن پر اشک خود گویم خدا صبح روشن کن دیگر این شام هجران فراق
عاشقان در عمر خود اندر درِ درگاه عشق بوده هر یک را دو روزی همچو دربان فراق
مرا با نور مطلق آشنا کن زبند محنتم آنگه رها کن
در غم عشقت اگر مردم یقین نبود عجب کافرین ره این بود در ترک و پایان فراق
آذرماه ۶۵
آفتاب عمر رخشا عنقریب ای نازنین همچو مرغی پر کشد از بام و ایوان فراق
سال ۱۳۴۶، ۲۲ سالش شده بود که در روستای گلیرد طالقان مأمور به خدمت فرهنگی شد و همین باعث شد یک سال را در کنار آیتالله طالقانی(ره) بگذراند و از محضر او بهره ببرد.
جز سرشک از دیده باریدن نپنداری که هست راه دیگر ای دل من بهر درمان فراق
سینهام آتشفشان عشق روی دوست شد کی شود خاموش و سرد از باد و باران فراق
زبانی ده مرا گویای توحید مرا از فضل منما تو نومید
با همه عهدی که بستم با فراق روی او خواهم آخر بشکنم دیرینه پیمان فراق
مرغ جانم نالهها دارد در این وادی که او جان سپارد عاقبت در کنج زندان فراق
در جوانی من اگر مردم رفیقان آگهند که عاقبت از پا افتادم دست حرمان فراق
بده دستی که باشد با ضعیفان رهاییبخش اندوه یتیمان
اندر این میدان سر عشاق رویش را نگر گشته چون سرهای دیگر گوی چوگان فراق
مرا عقل سلیمی کن عنایت مرا طبعی بده اندر قناعت
مرا از شرک و کفران دور گردان دل از عشق رخت پرنور گردان
تهی گردان دلم از حُب دنیا وجود پر کن از غفران عقبی
پایان پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
رخشا ۲ سال بعد ازدواج کرد و همسرش امین و مریمِ دندانپزشک، محسنِ مدیر و احسان را به دنیا آورد. بعد از چند سال آرام آرام زندگی رخشا از حالت آرام و شاعرانه خود خارج شد و به بخش اعلامیه و نوارهای مذهبی برای مبارزه با رژیم ستمشاهی مشغول شد. ۲ سال بعد از انقلاب هم به رفسنجان مهاجرت کرد و همان جا مشغول به کار معلمی شد. او در برخورد با شاگردان بیقرار، حساس، شکیبا و غمخوار بود و اندیشههای درونی، او را به سرودن شعر واداشت. سرانجام هم از اعضای فعال هیأت مدیره کانون اسلامی شعرا و ادبای اداره ارشاد اسلامی رفسنجان شد.
وجودم زآتش دوزخ رها ساز که میترسم زشر آن همه راز
من چو گاهی در میان توده طوفان و باد گشتهام پا تا به سر مبهوت و حیران فراق
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید حسین ارسلان، ملقب به رخشا، اولین شاعر صاحب اثر شهید دفاع مقدس است. وی در ۲۵ بهمنماه ۱۳۲۴ در شهرستان یزد دیده به جهان گشود. محیط اعتقادی و آموزش های پدرش علیاصغر او را با معارف اسلام و اهل بیت(ع) آشنا کرده و عشق آنها را در دلش انداخت.
تو معبودی و مقصود و مرادم دلم اینجا و پیش تُست یادم
او سرانجام در ۱۱ آذرماه سال ۱۳۶۴، در ۴۰ سالگی عازم جبهه شد و تنها ۹ روز بعد، در بیستم همان ماه در هورالهویزه مورد اصابت بمباران هوایی رژیم بعث قرار گرفته و به شهادت رسید.
کاش گیرد آتش آهم گریبان فراق تا نریزد اشک من هر شب به دامان فراق
تا به کی با حالت افسون و فریاد و دریغ لب به خون آغشته گردد زیر دندان فراق
بده چشمی تا اسرار ببینم رخ زیبای آن دلدار ببینم
از جمله خصوصیات این شهید ذوق و استعداد سرودن شعر بود؛ با این حال از شهرت و دیگر امتیازات شاعری دوری میکرد. او نجواهای قلبی خود را تحت تأثیر جنگ تحمیلی، ایثار و شهادتطلبیهای امت اسلام، در رثای شهیدان و رزمندگان میسرود. از شعرهای او میتوان فهمید تا چه اندازه مردن به روشهای طبیعی و در بستر را ننگ میدانست و آرزوی شهادت در راه حق را داشت.