در این کشور مدارش با مدیران
داننده راز انفجار کلمات
یازیق جوان شیطانیگورجک چاشار
انتهای پیام/
در این کشور مدارش با مدیران
داننده راز انفجار کلمات
یازیق جوان شیطانیگورجک چاشار
انتهای پیام/
منبع: https://farsnews.ir/news/14010624000516/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7
لیک از این غمکده رفتم همهدرد و همهسوز
جوانـان و جوانمــردان ایران
ای وطـن آمـده بـودم بـه سـلام نـوروز
ای بلاگردان ایران سینه زخمی به پیش
اوج «قفقازیه»های شهریار در اشعار ترکی اوست، منتها در شعرهای فارسی نیز به ویژه در مثنوی «افسانه شب» بخش «شبیخون»، شاعر با تصویرآفرینی فوقالعاده قوی، هجوم لشکر روس و دفاع مردم آران را از خاک ایران به نمایش میگذارد، به گونهای که آدمی خیال می کند شهریار درست در شب حمله روس به ایران در صحنه حاضر بوده، و آن نبردها را به چشم دیده است.
مادری نعــش پســر در آغوش
کند آشفتــه خواب نره شیران
در این قطعه شعر، در تبیین منظور شهریار از ماجرای «شهریور» هم میتوان به مسئله اشغال ایران توسط متفقین و هم مسئله «اعلام موجودیت فرقه دموکرات آذربایجان» که هر دو حرکت اشغالگرایانه در شهریور ماه اتفاق افتاده است، اشاره کرد.
شب تهــران و شعـاع و شفق شمــران را
سنینقالمیشاوتایدا خال لیتئل لیبیر خالان واردیر
یا سپـاه اجنبـی از خاک ایران میرود
شاعر ایران در شعر دیگری برای سلیمان رستم از شاعران معروف قفقاز سروده، از جدایی برادران ایرانی و اسارت ایرانیان قفقازی در چنگال بیگانگان ناله سر میدهد:
از کشور یادهای یک قوم اصیل
هرگــز ایران نفروشــد طمـع تـوران را
یکی غریدنم باید که چون رعـد
شهریار با اشاره مستقیم به حملات روس که طی آن ایلات آران، با سلاح سنگ و چوب و بیل و کلنگ در مقابل سپاه تا بن دندان مسلح روس دفاع میکنند؛ تنها مورخی است که از نقش قهرمانانه زنان آرانی در مبارزه با دشمنان روس سخن میگوید. صاحب این قلب که اندک مطالعهای در زمینه تاریخ هجوم روس به ایران داشته، در کتابهای تاریخی در بیان دفاع زنان ایران در مقابل لشکر تزار سطری ندیده است، جز مثنوی شبیخون شهریار:
یک نکته بسیار مهم پیرامون اشعار میهنی شهریار، توجه او به اسلامیت ایران است. به جرأت میتوان گفت وطن در اندیشه شهریار و در وادی شعرهای او، رنگ و بوی کاملاً شیعی دارد. در نظام فکری و ادبی شهریار، مذهب ایرانی مساوی اسلام و ایران مذهبی مساوی امالقرای اسلام از جایگاه ویژهای برخوردار است. پر واضح است که قالب قصیده و مثنوی بیش از ظرف غزل، مجال انعکاس چنین ایدههای اجتماعی را دارد. در شعر شهریار هم، اگر غزل بیش از همه، در خدمت اشعار عاشقانه و گاهی عارفانه او قرار گرفته، این قصیدهها و مثنویهای اوست که منعکس کننده دیدگاههای اجتماعی و گاهی سیاسی او گردیده است.
منابع:
1- دیوان شهریار (دوره سه جلدی)، انتشارات نگاه، زرین، 1373.
2- شهریار و شعر ترکی، علیاصغر شعردوست، انتشارات مهد آزادی، 1383.
3- گامی در راستای شهریار شناسی، ویژهنامه روزنامه فروغ آزادی، به اهتمام قاسم ترکان، 1370.
4- گفتوگو با شهریار، به اهتمام جمشید علیزاده، انتشارات نگاه، 1379.
5- دو شاعر بزرگ؛ مولانا و شهریار، مهدی روشنضمیر، نشر مستوفی، 1374.
6- شهریار و انقلاب اسلامی، اصغر فردی، انتشارات الهدی، 1372.
7- دیوان ترکی شهریار.
این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است
خلاق غرور قومیت ما
کاخ استقلال ایران را بلا بارد به ســر
رو نهــاده اسـت بـرای تـاتـار
او کاخ زبان پارسی کرد بلند…
بیسـلاحی ز هنــر داشـته بـاز
در قعر هزار ساله غار قرون
روز جانبــازیست ای بیچــاره آذربایجــان
ایگیتلر یوردو قفقازیم، سنه مندن سلام اولسون
(دیوان شهریار، ج۱، ص ۲۹۳)
بیل بر دوش به پشت شوهـر
و در پایان، چنین عظمت فردوسی و شاهنامه- این تاریخ منظوم ایران- را یادآور میشود:
جشـن نوروز بهل، شیون شهریور کن
او در قطعه دیگری نیز که با عنوان «مهمان شهریور» سروده، به بیرون رفتن قوای اشغالگر شوروی از خاک ایران در سال ۱۳۲۵ اشاره میکند و از خروج «مهمان ناخوانده» شادمانی میکند:
بیزی کفر اهلی استرسه، یکون چاتماق اوچون ایستر
نه یاخشی دیر الله سوزون اینانماق
توفنده از او حمیت و احساسات
شهریار همچنین در قطعه «شیون شهریور» از زبان خورشید عالمافروز که رخ بر خاک آذرآبادگان- خاستگاه زرتشت- سائیده است، از مام میهن اینگونه دلجویی میکند:
شهریار در قطعه دیگری که خطاب به یکی از اقوام خود به نام میرابوالفضل حسینی متخلص به «حسرت» که در زمان فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان (۱۳۲۵ شمسی) به همراه عدهای دیگر، از ایران متواری شد، سروده، از خوردن فریب شیطان و افتادن در دام تجزیهطلبها و بیگانهگراها بر حذر میدارد و میگوید:
شهریار همچنین در یک موضعگیری بسیار آگاهانه، در پاسخ به عدهای بچه کمونیست که شاعر بزرگ ایران را از سرودن شعر فارسی بر حذر میداشتند، میگوید:
(همان، ص ۱۱۱۸)
(دیوان، ج۱، ص ۲۹۸)
آن نمکنشناس بشکسته نمکدان میرود
آمـدنـم در پـی آن کوکب آفـاقافــروز
بلا لـرده صبــر ائـلهیب، دایانمـاق (3)
(دیوان ترکی شهریار- ص ۵۷)
چونتو ایران را سری، بیشت رسد سهمزیان
فـوج قــزاق بـه فــرمان تـزار
آفتاب حکمت از مشــرق به مغــرب میرود
فرمانده جنگهای فرهنگی ماست
جاهللیقدا تو را دوشـن چـوخ اولار
قیش یاخینلار تور آتانلار یوخ اولار
دیگرانرا مژده راحت رسد از هر طرف
تصویر کند مفاخر ایران را…
تیر باران بلاباز از تو میجوید نشـان
(دیوان- ج۳، ص ۱۱۱۵)
قحطو ناامنی و بیماری و فقر آوردهاست
سپس ضمن پافشاری بر اینکه پیکار و جانبازی در راه میهن، به آغوش کشیدن عروس فتح را- ولو در حال شهادت- به دنبال دارد، اظهار میکند که اگر دشمن خون شاعر را بر زمین بریزد، کلمه ایران نقش خواهد بست:
متــواری همـه در کوه و کمــر
ظلمـون دگـر، اورگـی نین باشینــا
شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش میداند و میگوید:
بــا چــراغ علـم راه بتپرسـتـــان میرونـــد
این زنده مرده است که آن مرده زنـده باد
بخش مهمی از اشعار میهنی و به اصطلاح «ایرانیات شهریار» مربوط به آن شعرهایی است که در ردیف «ادبیات حسرت» میگنجد. شهریار هر کجا از قفقاز و سرزمینهای ایرانی آن سوی ارس که بر اثر بیلیاقتی شاهان ناتوان و در پی انعقاد عهدنامههای سیاه گلستان و ترکمانچای به اشغال روسیه درآمد، سخن به میان میآید، بیاختیار عنان اختیار از دست میدهد و زبان اشک و دریغا گویی به تکلم وا میدارد.
فردوسی و شاهنامه جاویدانند…
(همان، ۱۱۲۱)
آوچـی قویار باش یهـرین قاشینــا
(دیوان- ج۱، ص ۳۶۵)
حقی تاپان خضـر اولی مینلر یاشـار
مگــرم کوکب اقبـال تـو تابــد پیروز
در این مقاله با نگاهی به اشعار شهریار، جایگاه ایران در شعر او کاویده شده است. در کنار آن به افکار اجتماعی به ویژه بیگانهستیزی و موضعگیری او در برابر بیگانهگرایان پرداخته میشود. در پایان مطلب نیز یادداشتی پیرامون اشعار ترکی شهریار درج میشود.
(دیوان، ج۱، ص ۳۴۴)
دنیا همه یک دهن به پهنای فلک
اونون اولادی وارسا بیل،سنی یاده سالان واردیر2
چشمـه زاینـده اشــراق و عرفـان پیش ماسـت
سنـﺔ عـاج بــدو کرده سپــر
مظلوملارین آهی بیر گون اوخ اولار
بسیاری از اشارات شهریار به ایران مربوط به آن بخش از شعرهای اوست که به طور مستقیم یا غیرمستقیم، سخن در تکریم و اعزاز آذربایجان- که به نظر شاعر عضو لاینفک ایران است- میباشد.
افتاده به روی نقشههای جنگی
گوهرافشـان خواستم در پای ایران جــوان
یک دورنمای دلفروز تاریخ
وطن شاعر برابر ایران در شعر او از جایگاه والایی برخوردار است و اگر چه گستره ارادت سلطان غزل معاصر به آستانه این وطن به سالیان دوره حاکمیت هخامنشیان و کوروش باز میگردد، منتهی به خوبی پیداست که علاقه و شیفتگی شهریار به ایران پس از اسلام، بسیار مشعوفانه است. به عبارتی گاهی گذشتههای بسیار دور توجه شاعر را به خویش میخواند و او را مفتون عظمت و شکوه دوران باستان میسازد، اما با یادآوری اینکه ایران با آغوش باز و سویدای دل، دین اسلام را پذیرفت، بر ایرانی و مسلمان بودن خویش میبالد و نیش دوری از آن عظمت ظاهری با مشاهده نوش صبغه اسلامی ایران فراموش میکند.
توجه شهریار به عنوان یک ایرانی دوستدار وطن، به شعر ترکی، از راه عشق به احیای زبان مادری بوده است. پس توان گفت که چهره ادبی شهریار از دو نیمرخ شعر فارسی و شعر ترکی تشکیل یافته است. هر دو سوی این نیمرخها، صورت زیبا و دلنشین «شهریار ایران» را تشکیل میدهند.
شهریار در پاسخ به دعوت یکی از دوستانش که او را برای اقامت در اروپا دعوت میکند، ضمن رد دعوت او، زبان به نصیحت گشوده، میگوید:
با تو عرضتسلیت همکسنیارد در میان
آغ گویر چین نه روا دیر، کی ایشیقلیق قوشو، سنتک
با هر چه زبان و ترجمان دل و جان
شهریار همچنین در قطعهای به نام «تهران و یاران» به یاد کرد دوران حضورش در پایتخت چنین میگوید:
که دل شیر بدرد بـا شـاخ
لتـی با یک زبان کمتـر به یاد آرد زمان
شاعر شیرینسرای معاصر، در یکی دیگر از قصاید خود با عنوان اتمام حجت ضمن یادآوری لزوم حفظ وحدت ملی ایران، خاطرنشان میسازد که جاودانگی کشور، در طول سدههای پیشین مدیون حفظ معنویت و اتحاد بوده است:
ایران قدیم!
یولدان چیخیب بولودلی داغلار آشار
گو بماند زخم، باز از سینه پیکان میرود
او شاعر قهرمان ما فردوسی است
بگشوده به اعجاب و به تحسین تمام
همسـری کرده به خواب ابدش
یک منظره شکوهمندی خفته است
خوانبهیغما بردهآنناخواندهمهمانمیرود
آنام تبریز منه گهوار ده سویلردی: یاوریم بیل!
شهریار، فردوسی را پیکره غرور ملیت ایرانی و خلاق غرور قومیت ما میداند و او را فرمانده جنگهای فرهنگی ایرانزمین معرفی میکند:
شاعر با اشاره به اینکه آذربایجان خاستگاه زرتشت پیامبر است، نسبت به اشاعه سخنان تفرقهانگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام میآید، هشدار میدهد و خطاب به آذربایجان میگوید:
آراز دشمن الینده بیر قلیچ تک اورتانی کسـدی
او شاعر ایدهآل ما فردوسی است
سنین عشقینـدن ایراندا، هنوز صبری تالان واردیر
سنگ بارنــد عــدو را بر ســر
پــور ایراننـد و پاکآئین نـژاد آریان
وی در جایی دیگر با تأکید بر تلاش جوانان و لزوم «غریدن» آنها، آبادی و عمران وطن را در گرو ایجاد «یک جنبش اساسی» در این کشور میداند:
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز: یکی از بزرگترین ویژگیهای شهریار که موجب شده آثارش در میان شاعران معاصر از جایگاه ویژهای برخوردار باشد، استقرار او در جایگاه بزرگترین شاعران دو زبانه تاریخ ادبیات ایران است. شهریار که از سلسله شاعران فارسیگوی آذربایجان است، به دلیل تسلط ماهرانه به زبان فارسی و پیوند آن با ظرایف ترکی، شایسته دریافت عنوان فوق شده است. در این میان دیوان شهریار منبع مهم و قابل توجهی برای بازتاب عاطفههای میهنی اوست. شهریار در جای جای آثارش از مقام میهن یاد میکند و مقام ایران را گرامی میدارد.
چنگ در رخ زدهو رفته ز هوش
گر بدین منطق تو را گفتنـد ایرانی نـهای
بیزه بونلاردان آرتیق قالسـا بیر یرتیق پالان واردیر
شهریار در بیت پایانی این غزلواره از اینکه قفقاز اسیر حاکمیت کفر شده، ناراحتی خود را بیان و به شاعران آن سوی ارس توصیه میکند که مراقب مقاصد شوم روسها باشند:
(دیوان، ج۱، ص ۳۵۲)
دنین آذر ائلینین بیر یار الی نیسگیلی یم من نیسگیلاولسامداگولومبیر ابدی سویگلییممن
ائل منی آتسادا اوز گولشنیمین بولبولییم من ائلیمین فارسیجادا در دینیسویلر دیلییم من
ابدیت گولویم من (۲)
(دیوان ترکی شهریار، ص ۷۲)
دیده آن سیل شبیخـون سپاه
ایل بیاسلحـه شــایان دریغ
دسـت ایلات رشید قفقــاز
آغـوش عروس فتــح، میران
(دیوان، ج ۲، ص ۹۸۱)
دگر ای مادر غمدیده به خون زیور کن
دختــران زلف پریشــان از باد
بــاد خـاک پـاک ایران جـوان مهــد امـان
وین دفاعش همه با بیل وکلنگ
(دیوان ترکی شهریار، ص ۸۴)
والامنشیها و فداکاریها
به خون دانی چه بندم نقش، ایران
هر زیانی کو قضـا باشــد به ایران عزیز
در گوش تو با دهان پر میگویند:
صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان
(همان)
پیام من به گــردان و دلیران
در بررسی اشعار میهنی شهریار، اشعار ترکی او نباید فراموش شود. اصولاً بخش مهمی از شعرهای او که در مضامین اجتماعی و وطن سروده شده به زبان مادری اوست. یکی از مهمترین سرودههای شهریار اشارتی مستقیم به جدایی سرزمینهای ایرانی قفقاز و تجزیه خاک ایران دارد، قطعه شعری است که خطاب به محمّد راحیم شاعر قفقازی سروده است:
با دست اتحـــاد تــوان دادِ عـــدل داد
پایدار ای روز بـاران حـواث نــاودان
شهریارا تا بـود از آب، آتــش را گزنـــد
چـون بلایی که ببـارد ناگـاه
آن هجومش همه با توپوتفنگ
اختلاف لهجــه ملیت نزاید بهـر کس
کانجا غرق غرور قومیت اوست
آذربایجان در اندیشه شهریار، سر ایران است، به همین دلیل، هر موقع هجومی از جانب دشمن کشور را تهدید کند، این آذربایجان برابر سر پیکر است که باید بیش و پیش از همه خود را آماده دفاع و فداکاری کند.
قلم فردوسی در نظر شهریار، کار هزاران جنگجو میکند و بدینسان از کاخ بلند فارسی مراقبت مینماید:
او شاعر ایدهآل ما فردوسی است
دختــری ســر به بـر نامـزدش
تو همــایون مهـد زرتشتی و فرزندان تو
البته احساس وطندوستی و مبارزه با استبداد و خونریزی، در اندیشه شهریار جنبه جهانی دارد و محدود به ایران نیست. قطعه شعرهای قهرمانان لینگراد، پیام به انشتین، پیام دانوب به جامعه بشر و… بازتاب دیدگاه جهانی شهریار در راستای حس وطنپرستی و ابراز عواطف میهنی است.
خوشــا پیکار جانبــازان میهــن
(دیوان، ج۲، ۱۱۱۶)
بخش قابل توجهی از سرودههای شهریار، مربوط به آن دسته اشعاری است که در آنها، عواطف میهنی و دلدادگی شاعر به ساحت مقام میهن متجلی شده است.
تصویر کند عشق و فداکاریها
پور کردستان که جوانانه به جنگش خیزنـد
چون غزالان که رمنـد از صیاد
(همان- 347)
جان من بازآ به جای خود که جانان پیش ماسـت
(دیوان، ج۱، ص ۳۵۱)
یاتـا بایقـوش یوواسینـدا، قـالا خفـاش آر اسینــدا
او را قلم آن کرد که شمشیر نکرد…
یک جنبش پدید آید اساسی
تنبهتن جنگد و با خنجر و تیغ
از حریم بوستـان بـاد خـزانی بستـه بار
شهریار در قطعه شعر بلند «فردوسی» که در بخش «مکتب شهریار» دیوانش درج شده، با بیان اینکه ایران «کشور یادهای یک قوم اصیل» میباشد، عظمت تاریخی سرزمیننمان را یادآور شده میگوید:
گرم خون ریخت دشمن، شهریارا
سر تو باشی در میان هر جا که آید پای جان
شیرزنها چـو گـوزن گسـتاخ
من نـه آنــم که فراموش کنــم تهــران را
ایران به معنــویت جاوید زنــده بـود
شهریار آذربایجان را اگرچه بلاگردان ایران و حافظ و پاسدار کاخ استقلال این مرز و بوم میداند، در عین حال اگر انتقادی نیز دارد، آن را به صراحت باز میگوید:
کعبــه چشـمانداز ما و راه ایمــان پیش ماسـت
دستی به اتحــاد برآرید و عـدل و داد
مدعـی آرایش تن میکنــد، جــان پیش ماسـت