حالا برگردم به سوال شما که برای پرونده ای به این ابعاد کار ویژه و درخوری (پس از ثبت در یونسکو) انجام شده؟ بعید می دانم. اما آیا کاری می توانستند انجام دهند؟ بله معتقدم حداقل در زمینه تسهیل گری و استفاده از مشارکت مردمی با القای اعتماد به نفس منطقه ای به آنان کارهای بسیار زیادی باید انجام می شد که نشده است.
میراثی غریب پس از ۱۳ سال
شما قلمروهای میراث فرهنگی ناملموس را که در متن معاهده یونسکو آمده است می توانید به شکل قوی در این پرونده ببینید. برای مثال گنجینه زنده بشری که بسیار مورد تاکید یونسکو است و\xa0همچنین موضوع قلمرو جغرافیایی اثر را که شامل سه استان هرمزگان، بوشهر و خوزستان می شود. \xa0
پس شما معتقدید پس از گذشتن\xa0 ۱۲ سال از ثبت جهانی این پرونده، میراث فرهنگی هیچ کاری انجام نداده است؟
\xa0یکسری شاخص می توان در این مورد تعریف کرد و بر آن اساس به آثار نمره داد. بعضا من آثاری را می بینم که ثبت شده اند، اما به نظر من در اولویت نیستند و گاهی اوقات آنچنان در خطر هم نیستند که اولویت پاسداری برای آن ها در نظر بگیریم. به نظرم این باید مطالبه رسانه از مدیران باشد که چارچوب اولیه ای برای ارائه معرفی کنند و البته با در نظر گرفتن همه مسائل کارشناسی و به تدریج آن را ارتقاء دهند.
نمونه هایی از این فعالیت های حفاظتی را که باید انجام شود، تشریح می کنید؟
چرا دانش لنج سازی برای ثبت در یونسکو انتخاب شد؟
*میراث فرهنگی به عنوان متولی ثبت پرونده چه تعهداتی دارد؟ آیا این تعهدات عملی شده است؟
به گزارش ایسنا، «دانش ساخت لنج و دریانوردی با لنج در خلیج فارس» در سال ۱۳۹۰ در فهرست «میراث در خطر یونسکو» ثبت شد. سال ۱۳۹۹ پایگاه میراث دریانوردی ایران در گزارشی به سازمان جهانی یونسکو، تلاش کرد\xa0 اقدامات حفظ و احیای این دانش را معرفی و ثابت کند که دانش ساخت لنج و دریانوردی در معرض خطر نیست. هرچند گفته می شود همه این اقدامات به چاپ یک کتاب و ساخت دو مستند از این دانش، محدود شده است.
میراثی که در خطر ماند!
پاسخ دقیق به این سوال سخت است، به این دلیل ابعاد و گستره ای که این پرونده داشت و تقریبا هم قابل قیاس با هیچ کدام از آثار جهانی ایرانی در حوزه میراث فرهنگی ناملموس نیست. در این اثر فقط بحث مهارت ساخت لنج مطرح نبود، ناوبری لنج هم در محدوده خلیج فارس مطرح است. کما اینکه در نام اثر هم (خلیح فارس) آمده است. آداب و رسوم مرتبط با این دو حوزه هم در پرونده مطرح شده است، از مراسم بادبان کشی گرفته تا جشن های عمومی برای ایامی چون «نوروز صیاد». \xa0
به یک نمایشگاه عکس میراث ناملموس که به یکی از استان ها بود، رفتم. اولا قاب عکس ها را از دیوار اداره برداشته بودند و بدون هیچ توضیحی رندوم روی دیوار قرار گرفته بودند. از آن طرف، سرجمع فقط خود کارمندان آنجا بازدیدکننده نمایشگاه بودند. این اقدامات روی کاغذ قشنگ است، اما هم کیفیت ندارد و هم فاکتور اثرگذاری بر مخاطب با تیراژ بالا نیست.
این موضوع دو جنبه دارد؛ نخست اینکه خود دولت ها هستند که تصمیم می گیرند آثارشان را در کدام فهرست نامزد کنند و دیگر اینکه این اثر\xa0 ماهیتا در معرض خطر بوده و هست.
زمانی که مسؤول تدوین پرونده «دانش ساخت لنج و دریانوردی با لنج در خلیج فارس»\xa0 بودید، این اثر در ایران چه وضعیتی داشت؟ آیا پس از ثبت در یونسکو، تغییری در وضعیت آن ایجاد شده است؟ \xa0
ایجاد موزه، تألیفات مقاله و کتاب، بازدهی گردشگری، تبلیغات و محصولات فرهنگی یا حتی ثبت عکس هایی که مردم تهیه می کنند، از اقداماتی است که می تواند در پاسداری این میراث تاثیرگذار باشد. حفظ گنجینه های زنده بشری و استادکاران این حوزه نیز حائز اهمیت است. آن زمان چند تا از اسامی ناخداها را در پرونده آوردیم که بسیاری از آن ها امروز زنده نیستند. این افراد اطلاعاتی درباره این ماجرا داشتند که هرکسی این اطلاعات را ندارد. باید بر اساس یک چارچوب علمی فهرست این افراد تهیه و اطلاعات و دانش آن ها ثبت و مستندنگاری شود. ما همچنان کمبود منابع داریم و تنها منابع ما در دهه ۴۰\xa0و ۵۰ نوشته شده است. آن زمان هم برای پرونده تنها منبعی که توانستیم ضمیمه کنیم، «سرزمین من» بود. \xa0
در طول ۱۲ سالی که\xa0 «مهارت های سنتی لنج سازی و دریانوردی ایرانی در خلیج فارس» در یونسکو ثبت شده است، روند انقراض این میراث ناملموس ایرانی نه تنها متوقف و یا حتی کند نشده، که جایگزینی لنج های فایبرگلاس، انقراض نسل استادکاران ایرانی و کاهش کارگاه های لنج سازی، استفاده از نیروی کار ارزان و پاکستانی و به واسطه آن، رواج و جایگزینی دانش لنج سازی پاکستانی ها، مهارت لنج سازی ایران را در تهدید بیشتری قرار داده است. در پاره ای مواقع، حتی وجود مصوبه هایی مثل محدودیت تردد و سوخت لنج های چوبی و سنتی در دریا، حیات این میراث باستانی ایران را به چالش کشیده است.
در هر صورت رقابت اقتصادی رقابت چندوجهی است. دولت ها می توانند و باید\xa0 معادله را تا حد ممکن به نفع استادکاران محلی تغییر دهند. البته یونسکو چندان مرزبندی سیاسی برای میراث ناملموس قائل نیست و اینکه در جایی دیگر که سنت لنج سازی در حال ادامه حیات است، تهدید نمی داند. در واقع به نحوی با یک گستره فرهنگی یا سنتی مواجهیم، اما در محدوده جغرافیای سیاسی خودمان وظیفه داریم حمایت کنیم تا در رقابت بی رحم اقتصادی این مهارت سنتی در محدوده جغرافیایی ما ادامه حیات دهد.
شاید دلیل این مسأله این باشد که از دانش استادکاران ایرانی استفاده نمی شود؛ نیروهای غیر ایرانی (پاکستانی ها) مشغول فعالیت در کارگاه های لنج سازی هستند، در واقع دانش لنج سازی ما بر اساس مهارت این نیروهای پاکستانی است. با توجه به این موارد از نظر شما چه میزان جایگاه این میراث در یونسکو در خطر نابودی قرار گرفته است؟
ما با یکسری گزارش فعالیت از طرف میراث فرهنگی مواجهیم که به یونسکو ارائه شده است، مثلا میراث گفته که تعداد کارگاه ها و قایق های لنج طی چهار سال دوم پس از ثبت اثر نسبت به چهار سال اول افزایش پیدا کرده است. شاید من اطلاعاتم کم باشد، اما بعید می دانم ما با رشد کارگاه های لنج سازی مواجه باشیم. یا مثلا صحبت از\xa0 گسترش فعالیت های پژوهشی و انتشاراتی و ساخت برنامه های رادیویی و تلویزیونی شده است، شما اگر کار شاخص و اثرگذاری در این حوزه دیده یا شنیده اید که میراث متولی آن بوده به من بگویید. این مورد هم هست که مدارس و دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی، مواد درسی مرتبط با اثر را در برنامه های درسی خود گنجانده اند؟ همه این کارها اگر به شکل اثرگذار انجام شده باشد، خوب است. چرا می گویم اثرگذار چون پیش آمده که بعضی فعالیت ها فقط عنوان دهن پرکنی دارند و در واقعیت بود و نبودشان فرقی نمی کند.
رفتارهایی که در حق «چوگان» می شود حیرت انگیز است!