سال ۱۳۶۰ بود و «ابراهیم سیف» با تنها پسرش رفته بود جبهه و منافقین «وقتی مطمئن شدند مردی در خانه نیست» دخترش را شهید کردند. این ماجرا را به روایت پدر منیر بخوانید که تلخ است اما روشن و روشنگر است و سند است برای مردم ایران: «دخترم که فقط ۱۷ سال داشت، عاشق ولایت، انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی (ره) بود و برای پیروزی انقلاب و ورود حضرت امام (ره) به ایران قبل از انقلاب، روزه و خیرات نذر کرده بود و با پیروزی انقلاب، جذب کارهای فرهنگی، تربیتی و قرآنی در بسیج شد.
گروه تاریخ خبرگزاری فارس: داستان «منیر سیف» چه بود؟ انقلابی بود و اهل مسجد و اهل روشنگری و منافقین تهدیدش کردند و تهدیدشان را عملی کردند و نارنجک انداختند در خانه شان و منیر برای نجات اهل خانه، روی نارنجک پرید و پاداشش را گرفت از خدا. اما داستان پدر منیر چه بود؟
منیر در آن دوران، حلقه ای از دختران انقلابی را به دور خود جمع کرده بود و به صورت فعال در کارهای بسیج شرکت می کرد که منافقین کوردل او را با چند نامه تهدید به ترور کردند و در نامه تهدیدآمیز به او نوشتند که دست از امام و انقلاب بردار وگرنه تو را ترور می کنیم که او توجه ای به نامه های تهدیدآمیز آن ها نکرد و در آخر نیز به خاطر عقیده اش و حمایت از امام و انقلاب، توسط آنها به وسیله نارنجک ترور شد.