رمان «درویش خان» در درست نویسی و ویرایش، کمی لنگ می زند و عبارات، افعال و واژگانی را به خدمت گرفته که یا منسوخ اند و یا در رمان نباید از آن ها استفاده کرد. این اشتباهات به روانی و نرمی متنی که قرار بوده رمان باشد، آسیب می زند، اما در کلیت کار، خلل جدی وارد نمی کنند. استفاده مکرر از افعالی از مصدر «گردیدن»، «نمودن» و «باشیدن» حتی اگر عامدانه صورت گرفته باشد، متن ما را به یک قرن قبل و زمان وقوع رمان نمی برند.
اعوجاج در متن
به نظر می رسد که بخش های گوناگون کتاب، به هم وصله شده اند و هر قسمت را یک نفر نوشته و حسن هدایت، تدوین نهایی اثر را بر عهده داشته است. این بلند و کوتاهی موج ادبیت اثر، ارزش ادبی کتاب را فروکاسته و به نظرم نمی توان آن را یک «رمان عاشقانه» تلقی کرد؛ مگر آن که «موسیقی اصیل ایرانی» را معشوق غیرت برانگیز غلامحسین درویش خان تلقی کنیم؛ نه بدرالسادات، همسر دلسوز و مهربان او.
منبع: https://farsnews.ir/news/14011122000945/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B4%E2%80%8C%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%AF
من سرگذشت نامه های زیادی خوانده ام و چندتایی هم خودم برای بعضی از خیرین مدرسه ساز نوشته ام که فضا و قالب اغلب آن ها ترکیبی جُنگ گونه از داستان های کوتاه، خاطرات به هم پیوسته و ناپیوسته، روایت های ساده و گاهی مصاحبه ها و گزارش های روایی بوده است، اما قالب کتاب «درویش خان» حسن هدایت را «رمان عاشقانه» در نظر گرفته اند. من معتقدم که به دلیل طولانی بودن دامنه تاریخی حوادث و رویدادها، می شود این اثر را رمان نامید. از حیث تنوع شخصیت ها هم شاخص های یک رمان را دارد، اما از نظر تنظیم و روایت، با چنان اعوجاجی در نوشته روبه رو می شویم که گاهی در بعضی قسمت ها مثل فصل پایانی کتاب، خواننده یک گزارش مطبوعاتی بی ارزش هستیم.
حسن هدایت در کتاب «درویش خان» پهلو به پهلوی ماجرای مرگ این نوازنده چیره دست یک قصه پلیسی دیگر هم آورده و کارآگاه احمدبیک را بالای سر دو دوسیه قرار داده است. بن مایه و درونمایه هر دو حکایت، غیرتی است که از یک ایرانی برمی آید؛ یکی برای ساز و موسیقی ایرانی و دیگری درباره پاکدامنی و عفت زن ایرانی. درویش خان در یک حادثه جانش را از دست می دهد و آن شخصیت دیگر، دست به انتحار می زند؛ ولی مخاطب، هر دو را ستایش می کند؛ چون نویسنده از این دو حادثه، روایت هایی غیرتمندانه ارائه می دهد و می گوید: شما هم اگر جای این دو نفر بودید، دقیقاً همین کار را می کردید.