شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
وقایعی که محمدحسن در گیرودار حوادث سال های ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ از سر می گذراند، بیانگر اختلاف دو طیف از علمای آن زمان در حمایت از امام خمینی یا سکوت رضایت آمیز در مقابل رژیم طاغوت و مخالفت با قیام مردم ایران است. محمدحسن به جریان مبارز می پیوندد و داستان عشقش به دختر مرجع تقلید همپای داستان پیش می رود، اما در فصل پایانی، یک اتفاق عجیب می افتد که گویا، محصول ریاکاری های حوزه علمیه است.

جلد کتاب «گذرِ خان» نوشته سیدمحمدعلی ابطحی
شاید آن چه نویسنده با استفاده از تکیه کلام ها و آداب همجواری با علما در کتاب نوشته درباره اتمسفر حوزه های علمیه و مدارس علوم دینی، به ویژه در سال های قبل از انقلاب تا اندازه ای صدق کند (لااقل من درباره این بخش، نظر قاطعی نمی توانم بدهم)، اما گمان نکنم او با هیچ روشندلی از نزدیک زیست کرده یا حتی روش و سبک زندگی او را به دقت مطالعه کرده باشد. هرچند به نظر می رسد درباره ارتباطات علما، مراودات، عادات، رسم ها و سنت ها، اختلافات و کنش های علمی آن ها هم مبالغه ای چشمگیر اتفاق افتاده است.
به اعتقاد من، «گذرِ خان» در مرز بین رمان و داستان بلند سرگردان است. نه شخصیت هایش آن قدر عمق دارند و نه هرکدام قصه ای در دل داستان اصلی دارند که بشود در یک قالی ریزباف و ریزنقش، هر قصه را دنبال کرد. او حتی در توصیف ظاهری بازیگران داستان هم جز عمامه تمیز شیخ ابراهیم، چادر کودری مهری خانم (همسر مرجع تقلید)، لباس قرمز معصومه (دختر مورد علاقه محمدحسن)، عرق چین مش ماشاالله و ... ناخن خشکی به خرج داده است.
من در این نوشته، کاری به سوابق سیاسی آقای ابطحی ندارم و ضرورتی ندارد که به سابقه دستگیری او در خلال رویدادهای سال ۱۳۸۸ بپردازم. به مواضع او در موضوعات مختلف اجتماعی ـ سیاسی هم که عموماً از اردوگاه اصلاح طلبان شنیده می شود، التفاتی نخواهم داشت؛ چرا که «گذرِ خان» را باید به عنوان یک اثر داستانی، مستقل از دیدگاه ها و سیمای سیاسی نویسنده اش به بررسی نشست.
به اعتقاد من که ده ها مرشد نابینای روضه خوان دیده ام و به واسطه پدرم با بعضی از آن ها انس داشته ام، شیخ ابراهیم یک شخصیت کاملاً تخیلی است که نه تنها نمی شود او را نماینده یک تیپ دانست، بلکه فکر نکنم آقای ابطحی بتواند حتی یک نمونه بیرونی برای او معرفی کند.
ابطحی در «گذرِ خان» این روضه خوان روشندل را انسانی بی دست و پا معرفی کرده که همواره در پی خری است که بمیرد و پالانش را بردارد. این شیخ نابینا، هرجا وجوهات می دهند، اول صبح خودش را می رساند و فوراً پسرش را با همکاری مرجع تقلید مورد علاقه اش در سیاهه گیرندگان وجوهات جا می دهد. نهایت تقلای او برای یافتن سبک های نو به تقلید از سیدجواد ذبیحی خلاصه می شود که قرار است در تشییع یک مقام دولتی مداحی کند. البته نوارهای سخنرانی و مداحی افراد شاخص هم به او کمک می کند، ولی شیخ ابراهیم از خودش چیزی برای عرضه ندارد.
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حمید محمدی محمدی: رمان «گذرِ خان» نوشته سیدمحمدعلی ابطحی، روحانی اصلاح طلبی است که رئیس دفتر، معاون حقوقی و مشاور دولت خاتمی بوده است. این کتاب، اولین متنی است که این نویسنده ۶۳ ساله در گونه ادبیات داستانی و مشخصاً رمان منتشر کرده؛ وگرنه قبل از این، کتاب های دیگری هم داشته که به جز یک اثر منتشرنشده هیچ کدام رمان نبوده اند.
«گذرِ خان» به روشنی ادعا می کند که بعضی از منافقین، فرزندان علمایی هستند که خودشان زمینه تربیت ضددینی بچه هایشان را فراهم کرده اند؛ چیزی که ابطحی در گفت وگویی هم به آن اشاره کرده و موفق شده، نام تنها سه نفر از شخصیت های روحانی را با فرزندان اعدامی شان بیاورد. البته او در آن گفت وگو به جای «منافق» از لفظ «مجاهد» استفاده کرده است!