رهایی یک تمنایی است که باید در دل ما ایجاد بشود، چون ما معمولاً به زندگی بردهوار عادت کردهایم. پدر و مادرها خیلی از اوقات ترجیح میدهند که فرزندشان برهوار زندگی کند ولی گاز نگیرد و لگد نزند. تو میخواهی فرزندت گرگ نباشد چرا او را برّه بارمیآوری؟ چرا میگویی «آهسته برو آهسته بیا که تو را گاز نگیرند، پاچهات را نگیرند» این خیلی زشت است، بگذار آدم باشد؛ نه گرگ باشد نه برّه.
ما میخواهیم در مورد رهایی صحبت کنیم، بعضیها فکر میکنند ما میخواهیم خودمان را همنوا کنیم با این رهاییطلبهایی که در زمینه حجاب و این چیزها دنبال رهایی هستند. ما مسئله جامعهمان این است که کسی رهاییطلب نیست؛ یعنی کسی رهایی مطلق را نمیخواهد.
انسان نباید از خواستههای اصیل خودش کوتاه بیاید
دین به انسان میگوید: ببین خواستههایت چیست و آنها را بخواه
رهایی یعنی قدرت داشته باشی و بتوانی اعمال قدرت بکنی
نترسید؛ هرکسی رهایی خواست زود بیدین نمیشود!
برداشت اکثر مردم از دین غلط است، هرجایش را میخواهیم درست کنیم، یک جای دیگرش غلط است؛ و الا نباید اینهمه دینگریزی وجود داشته باشد. این حرف که «ببین خواستههایت چیست و آنها را بخواه» برای کدام آدم لاابالی و هرزه جذابیت ندارد؟ برای کدام آدم دینگریز و دینستیز که شاید خیلی از آنها دچار سوءتفاهم شدهاند، جذابیت ندارد؟ برای کدام آدم مذهبی ضعیف جذابیت ندارد؟
دنیا با آدم کاری میکند که زیاد نبال رهایی نباشد! دنیا یعنی دنی و پست؛ یعنی جایی که پست است، همت آدم را هم پست میکند، دنیا اثرش روی آدم این است. اینکه میگویند «دنیازده شدی» یک معنایش این است که دیگر بلندهمت نیستی. مثلاً چه کسی دنبال طیالارض است؟ چه کسی آگاهی از عالم برزخ را میخواهد؟ چه کسی دیدن و گفتگو با امام زمان(ع) را میخواهد؟ چه کسی خبر داشتن از خدا را میخواهد؟ چه کسی دنبال حقایق پشت پرده عالم است؟ چه کسی دنبال قدرتی است که بر قوانین فیزیک و شیمی غلبه پیدا بکند؟ چه کسی دنبال این است که عالم را تغییر بدهد؟
خودخواهی چیز بدی نیست؛ اگر خودخواه نباشیم بهشت و جهنم به چه درد ما میخورد؟
رهایی این است که قدرت داشته باشی و بتوانی قدرتت را اعمال کنی. رهایی این است که فکرت به هرکجا لازم بود بتواند برسد، فکرت آزاد باشد، فهمت آزاد باشد، کسی جلوی فهمت را نگرفته باشد. رهایی این است که بتوانی در عالم تأثیر بگذاری، چه کسی در عالم قدرت دارد؟ خداوند متعال! خدایا میشود ما هم پیش شما باشیم و باهم جهان را اداره کنیم؟ میفرماید: بله! رهایی این است که قدرت داشته باشی و بتوانی اعمال قدرت بکنی.
دین از تو چه میخواهد؟ میگوید دقت کن ببین چه میخواهی؟ آیا فهمیدهای که چه میخواهی؟ اصلاً انسان به خودش نگاه نمیکند، قرآن میفرماید یکی از مجازاتهای خدا همین است که انسان خودش را نبیند (نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم؛ حشر،۱۹).
برخی از مطالب نادرست که در ادبیات دینی اخلاقی رایج شده است جنگ را مغلوبه میکند؛ مثلاً گفته میشود: خودبینی بد است، خودخواهی بد است، فرصتطلبی بد است، … این کلمات از کجا بین ما رواج پیدا کرده است؟ درحالیکه قرآن میفرماید همه اینها خوب است، چرا فرصتطلب نباشیم!؟ مگر أمیرالمؤمنین(ع) نمیفرماید: «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَیْر» (نهج البلاغه، حکمت21) خودت را فراموش نکن، خودت را ببین.
میگویی: دارند تو را تغییر میدهند. میگوید: خب تغییر بدهند! میگویی: دارند ادارهات میکنند! میگوید: بگذار ادارهام کنند. اصلاً کی دنبال رهایی است؟! بله در زمینه پولدار شدن، یک تقاضاهایی هست، آن هم تحت خیلی از فشارها. مثلاً تو اگر واقعاً میخواستی پولدار بشوی نمیرفتی کارمند بشوی. چون طبق روایات، کارمند شدن و به استخدام دیگران در آمدن، رزقت را کم میکند. خدا به تو میگوید: میخواستی این پول بخور نمیر از دستت نرود؟ خُب تو را به همان واگذار میکنم. فکر کردی من نمیتوانستم تو را به جایی برسانم؟
یکی از چیزهایی که باید آن را کامل و مطلق بخواهیم «رهایی» است. مشکل این است که ما زیاد رهایی نمیخواهیم. با انسانی که رهایی نمیخواهد و رهایی برایش مهم نیست، چه باید کرد؟! مگر اینکه اینقدر زیر چرخدندههای ظلم و بدبختی و فقر و درد، دست و پا بزند تا بگوید رهایی کجایی؟
یکی از اشکالات بزرگی که انسانها در متن زندگی پیدا میکنند این است که به خواستههای خودشان اهمیت نمیدهند؛ اولاً دقت نمیکنند چه میخواهند، ثانیاً بر آن چیزی که میخواهند اصرار ندارند، ثالثاً بهطور کامل نمیخواهند، این یک ایراد بزرگ برای انسان است. خیلیها تصور میکنند دین آمده است با دلبخواهیهای انسان بهصورت مطلق مقابله کند! اصلاً اینطور نیست؛ دین آمده است که پیشنهاد و دستور بدهد تا انسان با دلبخواهیهای بیارزش خودش مخالفت بکند و الا دلبخواهیهای اصیل را اولاً آدم باید دریابد که من چه میخواهم، ثانیاً باید آنها را بهطور کامل بخواهد و بعد هم باید برای رسیدن به خواسته خودش اصرار داشته باشد.
شاید برخی بپرسند: چرا شما میگویی که دنبال خواستههای خود بروید؟ خیلیها هستند که خواستههای بدی دارند… خواسته بد مثلاً چیست؟ مثلاً بعضیها شهوتران هستند. خُب اگر کسی واقعاً همه شهوت را بخواهد و بر قدرت شهوانی خودش اصرار داشته باشد باید تمام دستورات دین را پیاده کند، اولش این است که نگاه حرام نکند و الا شهوتش ضعیف میشود. مسئله این است که شهوتطلب هم به معنای واقعی نداریم!
حجتالاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در این مراسم درباره آخرین گام برای رسیدن به رهایی در تاریخ حیات بشر، به سخنرانی میپردازد. در ادامه گزیدهای از سومین جلسه این مبحث را میخوانید:
ابلیس در این عملیات که نمیگذارد ما خواستههای اصیل و عمیق خودمان را بفهمیم خیلی موفق است، بهحدی که از خواستههای خود صرفنظر میکنیم و میگوییم «حالا نشد هم نشد» و فکر میکنیم اگر برّهوار زندگی کنیم آدمهای انعطافپذیر، قانع و خوبی شدهایم. اگر به علت غضب خداوند متعال بر انسانها دقت کنیم و اگر بتوانیم به تصویر بکشیم که بد شدن، برده شدن و برّه شدن چه مراحلی دارد، دقیقاً میبینیم که داستان این است که انسان از خواستههای خودش کوتاه میآید. در اینباره تربیت، نقش خیلی مهمی دارد، پدر و مادر باید خیلی دقیق رفتار کنند تا فرزندشان کسی نباشد که از خواستههای خودش چشمپوشی کند. چرا از خواستههای خودت چشمپوشی میکنی؟ دقت کن چه میخواهی، بعد کاملش را بخواه، بعد هم اصرار بورز.
رهایی این است که بتوانی انتخاب بکنی، نه اینکه برایت انتخاب کنند. رهایی در مرحله اندیشه عالیترین فهمی است که نیاز داری. رهایی یعنی اینکه از قوانین عالم طبیعت رها باشیم. مثلاً شاگر آقای قاضی، آهن گداخته را با دستش برمیداشت و آتش او را نمیسوزاند. زمین جاذبه دارد اما برای بعضیها این جاذبه اثری ندارد. رهایی یعنی رسیدن به این قدرتها.
رهایی یعنی بتوانی انتخاب کنی، نه اینکه برایت انتخاب کنند
به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، مراسم عزاداری شب اول محرم هیأت میثاق با شهدا با سخنرانی حجتالاسلام علیرضا پناهیان و مرثیهخوانی امیر عباسی و فرید بذرافشان در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
انسانی را که از غمش لذت میبرد چطور میتوان تکان داد؟! مثلاً از غم شکست عشقی، کیف میکند. برای کسی که این شکست عشقی را برایش زمزمه میکند، سوت و کف میزند. در جلسه اول عرض کردم مشکل ما محدود کردن آزادیخواهی و آسیبشناسانه برخورد کردن با رهایی-که شامل آزادی اجتماعی هم میشود- نیست، مشکل ما این است که رهایی آنقدر هم مشتری ندارد و کسی رهایی را نمیخواهد که بپرسیم دین چگونه رهاییخواهی را محدود میکند؟ تو آنچنان هم رها نیستی. نترسید هرکسی رهایی خواست زود بیدین نمیشود. مشکل این است که رهایی زیاد طرفدار ندارد!
اگر ما خودخواه نباشیم پس بهشت و جهنم به چه درد ما میخورد؟ بدبختی ما این است که خودخواه نیستیم، هرچه به ما از بهشت و جهنم میگویند، توجه نمیکنیم. شیطان کاری کرده است که انسان خودش را نبیند. میگوید: من نمیدانم چه میخواهم؟ چرا؟ برای اینکه به تو آموزش ندادهاند که تو ببینی چه میخواهی؟ به تو کمک نکردهاند که خودت را دقیق ببینی.
مردم اصلاً با علاقه میروند در ادارات استخدام میشوند، سر و دست میشکنند که عضو هیئت علمی یا کارمند علمی بشوند، نمیدانند که اگر کارمند بشوند یا اداری بشوند، نصف خلاقیت آنها از بین میرود. من رهایی میخواهم! چرا میخواهی من را استخدام کنی؟ من نمیخواهم استخدام بشوم.
تربیتی که از انسان میخواهد خواستههای خود را کنار بگذارد، تربیت درستی نیست
در مسجد دارند چه کار میکنند؟ در هیئت دارند با انسانها چگونه برخورد میکنند؟ قرآن انسانها را چگونه تربیت میکند؟ دین از انسانها چه میخواهد؟ به خدا دل انسان درد میگیرد. میگویند این نظام اسلامی است و به دست دین و آخوندها و حاکمیت دینی دارد اداره میشود. بله؛ تا یک حدی اینطور است ولی غریبترین عنصر، خود اسلام است، از بس سر و صداهای غلط و ناصواب بلند است، از بس سر و صداهای اتهام به دین بلند است.
پایان پیام/