2 غزل مناجاتی مصطفی کارگر برای محرم

مناجات با امام حسین(ع)

یک روضه‌خوانِ خسته فقط آه می‌کشد
آه از خزان، به جانِ بهارانه غدیر

در مجلس حسین به معراج می‌رویم
فیض دمادم آمده حیَّ علَی العَزا

من کشته فتاده به اندوه غربتم
مقتول عشق‌بازی شلاق با اسیر

آه از حضور حرمله در چله کمان
با خشم بی‌ملاحظه با نیت حقیر

با افتخار نام تو را جار می‌زنم
با اعتماد نوکر خود را بغل بگیر

خواهی دعا کن از نَفَسَت زنده‌تر شوم
خواهی بگو به بزم عزاداری‌ام بمیر

سرهای قدسیان و سر خاکیان همه
بر زانوی غم آمده حیَّ علَی العَزا

سربسته حرف می‌زنم: از دست حرمله
ناگاه شد دریده گلو با جفای تیر

ماه محرم آمده حیَّ علَی العَزا
طوفان ماتم آمده حیَّ علَی العَزا

آه از شبی که جهل، جهان را ملول کرد
حُرمت شکست و رحم نکردند بر سفیر

پیر و جوان به محضر فیض می‌رسند
در بزم عشق فرق ندارد جوان و پیر

با یاد آفتاب جهان‌تاب، در کویر
جوشان دو زمزم آمده حیَّ علَی العَزا

ویرانی خرابه خرابم کند عجیب
وای از غرور دختر دلواپس امیر

ما را قبول کن که بیفتیم پیش تو
بدبخت آن کسی که نشد با تو سر به زیر

هنگام دل سپردن و هنگام شیون است
گرچه نفَس کم آمده حیَّ علَی العَزا

دلداده‌ها تبسم‌تان را چشیده‌اند
آزادگی‌است در دل بیچاره اسیر

تا نور عشق زندگی‌ات را صفا دهد
فرصت فراهم آمده حیَّ علَی العَزا

مُهر نماز ما اثر مِهر ناب توست
ای خاک پاک کرببلای تو بی‌نظیر

منت‌پذیرِ عشق توام ای اثرگذار
منت‌پذیرِ حضرتِ تاریخ‌ناپذیر

بخوان:  بررسی لغو یک‌طرفه روادید ایران با ۶۰ کشور

پایان پیام/


خالی مباد کاسه مجذوبِ مُستجیر
از شربت ولایت تو تا تهِ مسیر

بارانی از محبت یار است بی‌گمان
اشکی که نم‌نم آمده حیَّ علَی العَزا

بر بام هر حسینیه اندوه بی‌نظیر
همراه پرچم آمده حیَّ علَی العَزا

ایام حزن، چشم عزادار عاشقان
با گریه همدم آمده حیَّ علَی العَزا

قلبم توان گفتن منظور خود نداشت
اشکم چکید و شد کمک این لحظه خطیر

دل را به عشق داغ شما آفریده‌اند
با افتخار، غم شده سلطان این سریر

من بی‌وضو به مجلس روضه نرفته‌ام
فردا شود برای من این قصه دستگیر

انسان بدون عشق به جایی نمی‌رسد
لطف خداست شامل هر عاشق بصیر

آماده‌ام که پر بزنم در هوای تو
آماده‌ام که گریه کنم با غمِ تو سیر

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مصطفی کارگر شاعر به مناسبت فرارسیدن محرم و عزای حسینی 2 غزل بلند و کوتاه سروده است که در ادامه می‌خوانیم.

غزل دوم

قیمت گرفت هستی من با «حسین‌جان»
زر شد ز کیمیای تولای تو خمیر

آه از غروبِ سرخ‌ترین آفتابِ خاک
وقتی فضای معرکه آمیخت با عبیر



این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید


منبع: https://farsnews.ir/news/14020428000642/2-%D8%BA%D8%B2%D9%84-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85