2 نوسروده الهام نجمی برای عزای امام حسین(ع)

ای شکوه آفرین و دلاور
از یَلانِ جهانی تو برتر

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

شعله‌ها می‌وزد و باغ خدا سوخته چون
داغ هفتاد و دوتا لاله گلگون اینجاست

نیزه در نیزه، تنِ اکبر(ع) او مرثیه خوان
واژه در واژه به خون مرثیه اربا ارباست

ای تو برهان دین، جان قرآن
مسجد چشم تو قبله ی جان



این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید


منبع: https://farsnews.ir/news/14020429000328/2-%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D9%85-%D9%86%D8%AC%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%B2%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9-

می‌شنیدند هو النور و هوالعشق حسین(ع) 
نغمه ی عشق به لب‌های شهیدان پیداست

ای پناه دو عالم به پاخیز
اهل من مانده در غم به پاخیز

ای دریغا، دو چشمش دو چشمش
وا خدایا، دو چشمش دو چشمش

تیر و سرنیزه ها سمت مشک ات
خون بگریم بر این سیل اشک ات

تشنه لب آمده ماهی به فرات از پی آب
غنچه‌ای دل نگران، چشم به راهش تنهاست

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

آسمان در شفق افتاده از آن قربانگاه
هر طرف می‌نگری قطره‌ای از خون خداست

این چه شوریست که در جان جهان افتاده؟
این چه رازی ست که از ماه محرم برخاست؟

شده تکثیر غمش در همه ذرات جهان
هر نسیمی علم افراشته و وقت عزاست

داغ بعد از تو داغی دگر بود
کی کسی از غمم با خبر بود

****

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

بخوان:  هوای چینی‌ها را داشته باشید!

داغ این غم برایم فزون است
آه ابالفضل من غرق خون است

گل شش ماهه پرپر، گل شش ماه شهید
داغ‌هایی ابدی بر جگر این صحراست

شعله در خیمه غم، خیمه طوبی افتاد
رد خاکستر و خون، هر طرف این صحراست 

به گزارش خبرنگار حوزه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس،  الهام نجمی شاعر آئینی کشورمان همزمان با ایام دهه اول ماه محرم، یک غزل و یک مثنوی با موضوع عزای امام حسین(ع) سرود. متن اشعار او به شرح زیر است:

بوسه گاه امیران رکابت
تکیه گاه دلیران رکابت

ای سپه دار و ای میرلشکر
یاور دین حق، پور حیدر

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)

تا ابد نام حسین است که می‌ماند و بس
«عشق می جوشد و این پرچم خونین بالاست»

زینب (س) و قافله ی سوخته دل ها تا شام
باز هم در نظرش این همه غم ها زیباست

چهره ات نیلی و غرق خون شد
ای برادر تنت لاله گون شد

کربلا زخمی و غم دار و پریشان احوال
آه این خاک، سیه پوش غم عاشوراست

خار در پای، تنی خسته و داغی بر دل
آه از شام که سرمنزل آخر آنجاست

راوی داغِ عطش، راوی غم، کرب و بلاست
راهِ معراجِ شهیدان و حسینی شده هاست

وا اخا فرق تو تا دو تا شد
قد من هم، خم از این عزا شد

خنجر و حنجر گلگون همه را می‌دیده
روضه خوانِ غم گودالِ پر از خون زهراست

تو یدالهی و فاتحِ شب
ای مسیحا دمت، کاشف الکرب

دست هایت علم های دین اند
بیرقِ راه حق و یقین اند

بخوان:  پناهیان: نوحه خوب می‌تواند به حل بحران‌های فرهنگی جامعه کمک کند

اشک بی حد بر این غم ببارم
آسمان آسمان گریه دارم

پایان پیام/


چشم ما مانده چشم انتظارت
یک جهان واله و بی‌قرارت

علقمه مضطرب و منتظر مشک عموست
او که بی تاب نگاهش دل صدها دریاست

میر و سالار ما یا ابالفضل(ع)
ای علمدار ما یا ابالفضل(ع)